نمونه پیامک شعر هوشنگ ابتهاج

نمونه پیامک شعر هوشنگ ابتهاج

اگر به دنبال اشعار کوتاه هوشنگ ابتهاج هستید تا آن‌ها را برای دیگران ارسال کنید، اگر اشعار سایه برای‌تان از جذابیت خاصی برخوردارند و از خواندن آ‌ها لذت می‌برید؛ بهترین نمونه‌های شعر هوشنگ ابتهاج را در این مطلب از سایت سیگنال بخوانید.

باکمترین هزینه، خدمات یا محصولتو تبلیغ کن!!

دریافت مشاوره رایگان از کارشناسان سیگنال

استوری شعر از هوشنگ ابتهاج

دلنوشته و اشعار هوشنگ ابتهاج

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی

به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی


اینجاست یار گم شده گردِ جهان مگرد     

خود را بجوی سایه اگر جست‌و‌جو کنی!


ای گل در آرزویت جان و جوانیم رفت

ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت!


گر مرد رهی

غم مخور از دوری و دیری

دانی که “رسیدن” هنر گام زمان است!

پنل پیامکی سیگنال ارائه دهنده تمامی امکانات ارسال پیامک بدون هزینه فعال سازی. شما تنها هزینه ارسال پیامک را پرداخت می کنید!

ثبت نام رایگان سامانه پیامک

تمامی امکانات + 100 پیامک رایگان


شعر هوشنگ ابتهاج

ای عشق، تو ما را به کجا می‌کِشی ای عشق؟

جز محنت و غم نیستی، امّا خوشی ای عشق


دلم گرفته، خدا را، تو دلگشایی کن

من آمده‌ام به امیدت تو هم خدایی کن


باز آی دلبـــرا! که دلم بی‌قـرار توست وین جان بر لب آمده در انتظار توست


همچنان شوقِ وصالت زنده می‌دارد مرا .


بدین امید شد اشکم روان ز چشمه چشم که سرو من به لب جویبار می‌آید


چه کنی بندگی دولت دنیا؟ ای کاش               

به خود آیی و ببینی که خدای تو کجاست


آواز خوشَت بوی دل سوخته دارد

پیداست که مرغِ چمنِ آتشی ای عشق


ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی             

که ندیده دیده ناگه، به درون دل فتادی؟

شعر از هوشنگ ابتهاج

من نمی‌دانستم معنیِ «هرگز» را تو چرا بازنگشتی دیگر؟


میسوختم و مرا نمی‌دیدی؛ امروز نگاه کن که دودم من


آمدمت که بنگرم، گریه نمی‌دهد امان .


اشعار کوتاه هوشنگ ابتهاج

زِ عشقت بند بندِ این دلِ دیوانه می‌لرزد               

خرابم می‌کنی اما خرابی با تو می‌ارزد


ز نیش مار چه نالم چو دست بردم پیش                         

خلاف طینتِ او نیست

اشتباهِ من است …


دل شکسته ما همچو آیــنه پاک است

بهای دُر، نشود گُم اگرچه در خاک است


عکس نوشته شعر از هوشنگ ابتهاج

نسیم عطرگردان بوی خون عاشقان دارد

بیا تا عطر این گل در مشام جان بگردانیم


سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز               

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست


تو آبی و من آتش وصل تو نمی‌خواهم

 این سوختنم خوش‌تر از سردی و خاموشی


بگذر شبی به خلوت این همنشین درد تا شرح آن دهم که غمت با دلم چه کرد


زین قصه پر غصّه عجب نیست شکستن هر چند که با حوصله سنگ صبوریم


یاد دلنشینَت ای اُمیدِ جان هَر کُجا روَم رَوانه با من است


نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل

هرکجا نامه عشق است، نشان من و توست


گلی به خواب من آمد ز بوستان تو روزی  

هنوز چشم و دلم می‌رود به بوی رسیدن

شعر هوشنگ ابتهاج

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت

دوباره گریه بی‌طاقتم بهانه گرفت


به ناز و نعمت باغ بهشت هم ندهم

کنار سفره ي نان و پنير و چاي تو را


چه غریب ماندی ای دل…

نه غمی نه غمگساری

زیباترین اشعار هوشنگ ابتهاج (سایه)

پری بودی و با من راز کردی

به ناز و عشوه عشق آغاز کردی

مرا آواز دادی، چون رسیدم

کبوتر گشتی و پرواز کردی


من آن ابرم که می‌خواهد ببارد
دل تنگم هوای گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت‌
نمی‌داند کجا سر می‌گذارد


شکفتی چون گل و پژمرده‌ای از من
خزانم دیدی و آزردی از من

به آوردی و گرنه با چنین ناز
اگر دل داشتم می‌بردی از من


سحرخیزان به سرناها دمیدند
نگهبانان مشعل‌ها دویدند

غریو از قلعه ویرانه برخاست
گرفتاران به آزادی رسیدند


بسترم صدف خالی یک تنهاییست

و تو

چون مروارید

گردن آویز کسان دگری!


آری

سخن به شیوه

چشم تو

خوش‌تر ست


اشعار سایه

بلدم

آه به آه

از تو بگویم هر بار

تا بسازم قفس از

غُصه بسیار خودم


پرنده می‌‌داند
که باد بی‌نفس است
و باغ تصویری ست
پرنده در قفس خویش
خواب می‌بیند


چه ابر تیره‌ای گرفته سینه تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا
نمی‌شود!


برداشت آسمان را

چون کاسه‌ای کبود

و صبح سرخ را

لاجرعه سر کشید

آنگاه

خورشید در

تمام وجودش طلوع کرد


فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت

دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ

زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت


تا آینه رفتم

که بگیرم خبر از خویش

دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست


گفتی اگر دانی مرا، آیی و بستانی مرا

ای هیچگاهِ ناکجا، گو کِی، کجا بستانمت؟


درین سرای بی‌کسی، کسی به در نمی‌زند

به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی‌زند


صد ره به رخ تو در گشودم من
بر تو دل خویش را نمودم من
جان مایۀ آن امید لرزان را
چندان که تو کاستی فزودم من‌
می‌سوختم و مرا نمی‌دیدی
امروز نگاه کن که دودم من
تا من بودم نیامدی افسوس!
وانگه که تو آمدی، نبودم من


ای عشق کهن بوده نافرسوده
پیرانه سرم نمی‌هلد آسوده
در حسرت دیدار تو کردیم سفید
این ریش پریشان به اشک آلوده


تو را می‌خواهم‌ ای دیرینه دلخواه!
که با ناز گل رویا شکفتی
به هر زیبا که دل بستم تو بودی
که خود را در رخ او می‌نهفتی


خوشا صبحی که چون از خواب خیزم
به آغوش تو از بستر گریزم
گشایم در به رویت شادمانه
رخت بوسم، به پایت گل بریزم

هنوز برای کسب و کارت پنل پیامکی نداری؟

همین حالا تماس بگیرید (داخلی یک)

سخن پایانی

خوشحال می‌شویم این نمونه پیامک‌های شعر هوشنگ ابتهاج را برای دوستان، همکاران و خانواده‌تان ارسال کنید. درضمن اگر نیازمند اشعار دیگر و یا مطالب با موضوعاتی گوناگون هستید؛ حتما به قسمت‌های دیگر سایت هم سری بزنید.

با پنل پیامکی سیگنال، می‌توانید به صورت گروهی یا تک‌تک با مشتریان خود ارتباط برقرار کنید. پنل پیامکی سیگنال دارای قابلیت‌های متنوع و کاربردی مانند ارسال پیامک هوشمند، ارسال پیامک زمان‌بندی شده، ارسال پیامک از طریق نقشه و… است. این پنل با قیمت مناسب و کیفیت بالا، یک راه مناسب برای افزایش رضایتمندی مشتریان و وفاداری آن‌ها به شما است. همین حالا سیگنالی شوید.

مقالات مرتبط

اگر سوال یا نظری دارید با ما درمیان بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *