25 اس ام اس تسلیت شب و روز تاسوعا + شهادت حضرت ابوالفضل (ع)

25 اس ام اس تسلیت شب و روز تاسوعا + شهادت حضرت ابوالفضل (ع)

مساجد و هیئت های مذهبی با ارسال اس ام اس تسلیت تاسوعا – پیامک تسلیت تاسوعا می توانند مشتاقان و شیعیان امام حسین (ع) را برای مراسم عزاداری ماه محرم دعوت کنند. ماه محرم ماه مظلومیت خاندان پیامبر (ص) است. ماه پیروزی خون بر شمشیر و شهادت در راه امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی در مقابل حاکمیت ستمگر.

در این مقاله نمونه متن های رسمی و ادبی پیام کوتاه به مناسبت روز تاسوعای حسینی را می خوانید.

پنل پیامکی سیگنال ارائه دهنده تمامی امکانات ارسال پیامک بدون هزینه فعال سازی. شما تنها هزینه ارسال پیامک را پرداخت می کنید!

ثبت نام رایگان سامانه پیامک

تمامی امکانات + 1000 پیامک رایگان

تاسوعا چه روزی بود؟

تاسوعا در لغت به معنای نهم است.

روز نهم ماه محرم و روز قبل از عاشورا. در این روز چندین رویداد رخ داده‌است، از جمله: ورود شمر به کربلا، پیشنهاد امان دادن به فرزندان ام البنین و آماده‌سازی برای جنگ؛ و حسین بن علی و یارانش توسط دشمن محاصره شدند. این روز به دلیل اقدامات و رشادت‌های حضرت عباس (ع) به عنوان پرچمدار و فرمانده ارتش حسین بن علی، در جوامع شیعه به او نسبت داده شده‌است.

صبح تاسوعا، شمر با لشکری ​​4000 نفری وارد کربلا شد. نامه ای از عبیدالله بن زیاد برای عمر بن سعد آورد و به او گفت از حسین بیعت بگیر یا بجنگ.

شمر خود از قبایل ام البنین بود. او از طرف عبیدالله بن زیاد امنیت فرزندان ام البنین را در تاسوعا تضمین کرد. او از عباس بن علی و برادرانش خواست که حسین بن علی را رها کنند و از یزید اطاعت کنند. عباس عفو او را نپذیرفت و پاسخ داد:

لعنت خدا بر تو و امان دادن تو! تو به ما امان می‌دهی و به نوه پیامبر خدا امان نمی‌دهی؟ و از ما می‌خواهی که به اطاعت افراد نفرین شده و کسانی که فرزندان نفرین شده هستند وارد شویم؟

امام صادق (ع) درباره روز تاسوعا فرمودند:

نهم محرم روزی است که امام حسین و یارانش توسط سپاه یزید از هر سو در کربلا محاصره شده و بارهای خود را پیاده کردند. پسر مرجانه (عبیدالله بن زیاد) و عمر بن سعد از تعداد زیاد ارتش خود خوشحال بودند و آنها امام و یارانش را ضعیف می‌دانستند. آنها می‌دانستند که امام حسین در عراق هیچ یار و یاوری ندارد.

اس ام اس تسلیت تاسوعا – پیامک تسلیت تاسوعا

گشت در بزم ازل فانی فی‌الله ز آن رو

تا ابد سرخ ز صهبای فنا ساغر اوست

در ره دین ز برادر بگذشت و ز پسر

شاهد واقعه‌، عباس و علی اکبر اوست

کشت دین تشنه بدو، خون حسین آبش داد

این حدیث لب عطشان و دو چشم تر اوست

ملک الشعرای بهار


تن کشتگان را همه پاس دار

فزون از همه پاس عباس دار

که دست آن دلاور ندارد به تن

کند تا پرستاری خویشتن

الهامی کرمانشاهی

روز تاسوعا تسلیت باد


پس آنگه گرفت ام کلثوم زار

به سینه سر ساقی نامدار

همیگفت زار ای سر انجمن

ابولفضل عباس (ع) شمشیر زن

چه آمد بدان دست های بلند

که با تیغ کینش ز پیکر فکند

تو تا بودی ای نام برادر شاه

بد از آسمان برترم پایگاه

تو تا زنده بودی به من آسمان

به خیره نیارست دید ای جوان

نبد زهره و ماه همسایه ایم

ندید آفتاب فلک سایه ام

پس از تو غمم برسرغم نشست

همه نام من گشت با خاک پست

ستم پیشه دشمن اسیرم نمود

به بند بلا دستگیرم نمود

الهامی کرمانشاهی


چو لب تشنه گشتند اهل حرم

کشیدند آه از دل پر زغم

زافغانشان شه به چهر اشک راند

سپهدار اسلام را پیش خواند

دل آگاه شیر کنام یلی

مه هاشمی نور چشم علی

ببوسید نزد شهنشه زمین

بدو گفت سبط رسول امین

گزین کن زیاران حق سی سوار

پیاده دو ده مرد خنجر گذار

ازیدر به همراه یاران شتاب

برو تا به نزدیکی رود آب

مگر دشمنان را شکست آوری

گوارنده آبی به دست آوری

شنید این چو عباس از شاه دین

پذیرفت فرمان و بر شد به زین

به همره دو ده مشک و پنجاه مرد

ببرد و برانگیخت هامون نورد

چو سیل اندر آمد در آن رودبار

ز پی آن دلیران دشمن شکار

چو آن قوم را عمر و حجاج دید

بگفتا ز بهر چه کار آمدید؟

هلال سرافراز گفتا بدوی

منم ابن عم تو ای کینه جوی

زبان خشک و دل پر زتاب آمدم

سوی رود از بهر آب آمدم

بدو گفت زشت اختر بدنهاد

که ای نامور راد فرخ نژاد

بیاشام ازین آب شیرین گوار

گوارا بود بر تو ای نامدار

بدو گفت جان دلیری هلال

که ای مرد زشت اختر بد سگال

چسان شدروا؟آن که من سردآب

بنوشم نشانم زدل التهاب؟

چنین گفت اهریمن پر فساد

که این است فرمان ابن زیاد

ازو چون هلال دلیر این شنید

به یاران فرخ خروشی کشید

که هان مشک ها پر زآب آورید

سوی خیمه ی شه شتاب آورید

دلیران به فرمان آن کامیاب

نمودند پر مشک ها را زآب

چو آگاه گشتند کوفی سپاه

ببستند ره را به یاران شاه

جهانجوی – عباس پیروز روز

شهاب درخشان عفریت سوز

سپه رابه تیغ آنچنان بیم داد

که کس نامدش جنگ جستن به یاد

پراکنده گشتند از رزمگاه

زگرد سرافراز یاران شاه

به پیروزی آن شیر مردان دین

سبک بازگشتند از آن دشت کین

چو باد خزان در شتاب آمدند

سوی شاه با مشک آب آمدند

الهامی کرمانشاهی

سپهدار چون شرزه شیری دژم

بغرید و گفتا به اهل ستم

که ای قوم عباس نام من است

هیون توسن چرخ رام من است

علمدار شاه شهیدان منم

فدای ره اوست جان و تنم

بود نام او نقش لوح دلم

به مهرش سرشته اسب آب و گلم

سروترک دشمن برآرم به زیر

نمانم که بر شاه گردید چیر

منم آن که جویم نبرد یلان

زنم تیغ بر تارک پر دلان

منم وارث مردی مرتضی

منم فارس پهنه ی کربلا

همینم به مردانگی بس گواه

کهبابم بود حیدر رزم خواه

منم صاحب جود و مهر و وفا

منم برخی زاده ی مرتضی (ع)

الهامی کرمانشاهی


اس ام اس شهادت حضرت عباس

در کجا بودی شها کز عدل و انصاف و مروت

باز گیری خون عباس خود از کافر دل سنگ

آن زمان کاندر لب شط فرات آن ماه سیما

رفت تا آبی برا تشنگان سازد مهیا

یادش آمد از لب خشک حسین دلبند زهرا

تشنه لب پر کرد مشک آب و شد بیرون ز دریا

صامت بروجردی


گشت سقای حسین از خجلت اطفال بی‌تاب

زندگی را دید بهر خویشتن آن باوفا ننگ

بر زمین افتاد و خلق کوفه با شمشیر و خنجر

حمله‌ور گشتند بهر قتل عباس دلاور

زد به فرق وی یک گرز و یکی تیغش به مغفر

وز هجوم دشمنان نوباوه ساقی کوثر

صامت بروجردی


کرد بابک یا اخا ادرک اخا سوی برادر

بر سر عباس راند از خیمه شاه تشنه لب خنک

پس گرفت از خاک بر زانو سر او را به زاری

با زبان حال جوی خون نمود از دیده جاری

کای پناه بی‌کسان قربانی در گاه باری

این قدر بر سر تو را می‌بود شوق جان‌نثاری

صامت بروجردی


ای بی‌کس و آشنا حسینم

لب تشنه و سر جدا حسینم

هر عهد که با خدا نمودی

یک یک به همه وفا نمودی

امید خود از وطن بریدی

جا در صف نینوا نمودی

یاران و برادران خود را

در راه خدا فدا نمودی

بیگانه شدی ز اهل عالم

خود را به حق آشنا نمودی

عباس برادر جوان را

بی‌دست به کربلا نمودی

چون قاسم و اکبری تو قامت

در ماتمشان دو تا نمودی

فرزند صغیر خود نشانه

بر ناوک ابتلا نمودی

مظلوم و غریب آخر از زین

اندر سر خاک جا نمودی

آن دین که داشتی به گردن

از گردن خود ادا نمودی

صامت بروجردی


چو غش کردند طفلان حسین از تشنگی آمد

سکینه با یکی مشک پر آب از چشم گریانش

که ای جان عمو از تنشگی جانم به لب آمد

نه ما آل رسول هستیم چون شد حق احسانش

گرفت آن مشک را عباس و آمد در کنار شط

شطی اندر میان شط روان شد از دو چشمانش

صامت بروجردی

چو سرو قامت عباس اوفتاده ز پا

نظر دریغ از این پس، به سرو ناز کنید

ز حالت اسرا آگهی اگر خواهید

دمی خیال شترهای بی جهاز کنید

سکینه طفل یتیم حسین آزرده است

نوازش دل آن طفل دلنواز کنید

ترکی شیرازی


چرا برای حسین اشک غم ز دیده نبارم؟

به تشنه کامی آن شاه باوقار نگریم؟

بر آن قتیل که بی سر، به زیر خاک نهان شد

چرا به سر نکنم خاک و، آشکار نگریم؟

به سینه اش که گلدکوب شد ز سم ستوران

چرا به سینه زنان تا صف شمار نگریم؟

چرا به سر نزنم دست و، سینه چاک نسازم؟

به تشنه کامی عباس نامدار نگریم

ترکی شیرازی


یارب! به خون پاک شهیدان کربلا

یارب! به قرب و منزلت و شان کربلا

یارب! به خون فرق علی اکبر رشید

یارب! به خون دیدهٔ لیلای ناامید

یارب! به تشنه کامی عباس نامدار

یارب! به آه و زاری کلثوم دل فگار

یارب! به خون حلق علی اصغر صغیر

کز کینه گشت حنجرش آماجگاه تیر

یارب به آن سری که بریدند از قفا

گه در تنور رفت و، گهی نوک نیزه ها

یارب! به پیکری که فکندند بر زمین

یارب! به سینه ای که لگدکوب شد ز کین

یارب! به دلشکسته گی زینب حزین

یارب! به سوز داغ زین العابدی

یارب! به سوز قلب اسیران بی پناه

یارب! به آه و نالهٔ طفلان بی گناه

یارب! به سوز سینهٔ طفلان بیپدر

یارب! به اشک چشم اسیران خون جگر

یارب! به جسم پاک شهیدان بی کفن

یارب! به لاله های به خون خفته در چمن

اسلام را قوی کن و کفار را زبون

آن را علم بلند کن، این را علم نگون

ترکی شیرازی


عبّاس اگر که دست به شمشیر بر زند

یکباره شعله بر همه ی خشک و تر زند

از تیغ آبدارش گر، یک شراره یی

گردد عیان به خرمن هستی شرر زند

از قتل خود خبر نشود تا به روز حشر

بر فرق هر که تیغ بلا، بی خبر زند

از بسکه هست چابک و چالاک و تند و تیز

شمشیر نارسیده به مغفر به سر زند

وفایی شوشتری


چونکه نوبت بر بنی هاشم رسید

ساخت ساز جنگ عباس رشید

محرم سرّ و علمدار حسین

در وفاداری علم در نشأتین

در صباحت ثالث خورشید و ماه

روز خصم از بیم او چونشب سیاه

زاد حیدر آتش جان عدو

شیر را بچه همی ماند بدو

در شجاعت یادگار مرتضی

داده بر حکم قضا دست رضا

نیر تبریزی

شاخی چو سبز و تازه ز نخلی فتد جدا

گشتن جدا تصور دستی ز تن کنم

یاد از دو دست میر علمدار کربلا

عباس آن دلاور اژدر فکن کنم

تا گشت نخل و نسترنش چنگ سود خاک

حاشا که رای سرو و هوای سمن کنم

صفایی جندقی


بی کس حسین، غریب حسین، بینوا حسین

نه مادرش بسر، نه پسر، نی برادرا

امّا برادرش سرو دستش ز تن جدا

عبّاس تشنه کام علمدار لشگرا

وفایی شوشتری


عباس عمو جان تو مرو جانب میدان

در فرقت خود جان من زار مسوزان

دور فلک از مرگ برادر جگرم سوخت

دیگر تو مسوزان دلم از آتش هجران

سقای خرم آب نداریم تمنا

از سوز عطش گرچه رسیده است به لب جان

بنشین به حرم روی مکن جانب اعدا

زین غایله مشکن دل پر خون پریشان

ترسم که لوای تو فتد بر زبر خاک

وافراخته گردد علم از آه یتیمان

دست من و دامان وصالت بگسل باز

در دشت بلاخیز مرا دست ز دامان

گر رفتن میدان ز پی قطره آبی است

عمان ز بصر راه دهم دجله ز مژگان

بر باره مکش رخت، سوی رزم مکن تاز

هر چند که هستیم از این گونه پریشان

آه جگر از تفته دلی شعله آذر

سیل مژه از تشنه لبی موجه طوفان

یغما بست این نوحه که ترسم فتد آتش

بر خامه و بر دفتر و دل‌های محبان

یغمای جندقی

پنل پیامکی سیگنال ارائه دهنده تمامی امکانات ارسال پیامک بدون هزینه فعال سازی + 1000 پیامک رایگان. شما تنها هزینه ارسال پیامک را پرداخت می کنید!

ثبت نام رایگان سامانه پیامک

بهترین پنل پیامکی برای هیئت مذهبی

جمع بندی

ارسال اس ام اس تسلیت تاسوعا – پیامک تسلیت تاسوعا به بستگان و همکاران و آشنایان یک راه کوچک اما گسترده برای گسترش فرهنگ عاشورایی است.

همچنین امروزه بیشتر سازمان های دولتی و خصوصی و کسب و کارهای مختلف از ارسال پیامک مناسبتی جهت ایجاد ارتباط و تعامل سازنده با مخاطبین هدف و مشتریان خود استفاده می کنند.

زیرا نگه داشتن مخاطب سخت تر از جذب او است. اگر شما هم صاحب یک کسب و کار حضوری یا اینترنتی هستید و قصد افزایش جذب مشتری را دارید وبلاگ سایت پنل پیامکی سیگنال را از دست ندهید.

مقالات مرتبط

اگر سوال یا نظری دارید با ما درمیان بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *