متن تبریک روز شعر و ادب فارسی + بزرگداشت شهریار

متن تبریک روز شعر و ادب فارسی + بزرگداشت شهریار

تبریک روز شعر و ادب فارسی و بزرگداشت استاد شهریار یکی از روزهای مهم ملی در تقویم رسمی کشور ما است. ایران مهد شعر و شاعران نامی و قدرتمند در طول تاریخ پرافتخار خود بوده و است. در این روز مراسم وهمایش های متعددی در سراسر کشور برگزار می شود تا نگاهی دقیق به چگونگی گسترش فرهنگ شعر و ادبیات در بین نسل های جدید بیندازند.

هر ساله در 27 شهریور ماه، روز ملی شعر و ادب فارسی، یکی از ارزشمندترین اشکال بیان و هویت فرهنگی و زبانی بشریت را جشن می گیریم.

شعری که در طول تاریخ – در هر فرهنگ و در هر قاره – بیان می‌شود، از انسانیت مشترک و ارزش‌های مشترک ما سخن می‌گوید و ساده‌ ترین شعرها را به ابزاری قدرتمند برای گفتگو و صلح تبدیل می‌کند.

روز شعر و ادب فارسی

بیست و هفتمین روز از شهریور سالروز درگذشت استاد سید محمد حسین شهریار شاعر ایرانی با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان روز ملی شعر و ادب فارسی نامگذاری شده است.

زندگی نامه استاد شهریار

سید محمدحسین بهجت تبریزی معروف به شهریار، شاعر فارسی زبان آذری‌، در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در بازارچه میرزا نصراله تبریزی واقع در چای کنار چشم به دنیا آمد. در سال ۱۳۲۸هجری قمری که تبریز درگیر حوادث خونین وقایع مشروطیت بود پدرش او را به روستای قیش قورشان و خشکناب منتقل نمود.

دورهٔ کودکی او در خاستگاه پدری و در آغوش طبیعت و روستا سپری شد که منظومه حیدربابا نتیجه آن خاطرات است.

او تحصیلات خود را در مدرسهٔ متحده و فیوضات و متوسطهٔ تبریز و دارالفنون تهران گذراند و وارد دانشکدهٔ طب شد.

سرگذشت عشق آتشین و ناکام او که به ترک تحصیل وی از رشتهٔ پزشکی در سال آخر منجر شد، مسیر زندگی او را عوض کرد و تحولات درونی او را به اوج معنوی ویژه‌ای کشانید و به اشعارش شور و حالی دیگر بخشید.

وی سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگی پربار در ۲۷ شهریور ماه ۱۳۶۷ هجری شمسی درگذشت و بنا به وصیت خود در مقبرة الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.

ویژگی های شعر شهریار

بیان لطیف، ساده، روان و جذاب کلام از ویژگی های شعر شهریار است. البته گاهی در کنار بیان لطیف و ادبی، می توان دریافت که شاعر جسورانه علاقه ای به استفاده از اصطلاحات عامیانه ندارد و تصاویر زیبای واژه ها را با جملات عامیانه در می آمیزد و از نویسندگانی که فکر می کنند میزان شعر کم است این ترکیب شاعرانه یکی از ویژگی های شعر شهریار است. شهریار به دگرگونی و احیای شعر ادبی معتقد بود و آثار این نوسازی را در بیشتر شعرهای او می توان دید. او علاقه ای به استفاده از موضوعات جدید نداشت و نوآوری های زیادی در این زمینه وجود دارد.

شهریار همچنین در انواع شعر فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، نمایشنامه، رباعی و اشعار بنیادی تسلط داشت. اما او بیشتر به غزلیاتش شهرت داشت و از غزل های معروفش می توان به «علی و همای رحمت» و «عمیدی ​​جانم به قربانت» اشاره کرد.

تبریک روز شعر و ادب فارسی

اس ام اس تبریک روز بزرگداشت استاد شهریار

علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمهٔ بقا را

بزرگداشت استاد محمد حسین شهریار و شعر و ادب پارسی


جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را


آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگ‌دل این زودتر می‌خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار

این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

این‌قدر با بخت خواب‌آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند

در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا

بزرگداشت شعر و ادب پارسی و استاد محمد حسین شهریار


در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر

این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا

بزرگداشت استاد محمد حسین شهریار و شعر و ادب پارسی


در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر

این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا


باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب

تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب

ساز در دست تو سوز دل من می گوید

من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب


شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است

روز ستاره تا سحر تیره به آه کردن است

متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان

حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است

چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رو نهیم

این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است

نو گل نازنین من تا تو نگاه می‌کنی

لطف بهار عارفان در تو نگاه کردن است

رفتم و بیشم نبود روی اقامت

وعده دیدار گو بمان به قیامت

گر تو قیامت به وعده دور نخواهی

یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت


یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد

درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد

من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست

درد آن بود که از پا درمان من بیفتد

یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست

دردانه ام ز چشم گریان من بیفتد

ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من

ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد

از گوهر مرادم چشم امید بسته است

این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد

من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان

گردون کجا به فکر سامان من بیفتد

خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا

گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد


آمد آن شاهد دل برده و جان بازآورد

جانم از نو به تن آن جان جهان بازآورد

اشک غم پاک کن ای دیده که در جوی شباب

آب رفته است که آن سرو روان بازآورد

نوجوانی که غم دوری او پیرم کرد

باز پیرانه سرم بخت جوان بازآورد

گل به تاراج خزان رفت و بهارش از نو تاج سر کرد و علیرغم خزان بازآورد


کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد

گلرخان را سر گلگشت و تماشا باشد

زلف دوشیزه گل باشد و غماز نسیم

بلبل شیفته شوریده و شیدا باشد

سر به صحرا نهد آشفته تر از باد بهار

هر که با آن سر زلفش سر سودا باشد

رستخیز چمن و شاهد و ساقی مخمور

چنگ و نی باشد و می باشد و مینا باشد

یار قند غزلش بر لب و آب آینه گون

طوطی جانم از آن پسته شکرخا باشد

لاله افروخته بر سینه مواج چمن

چون چراغ کرجی ها که به دریا باشد

این شکرخواب جوانی است که چون باد گذشت

وای از این عمر که افسانه و رؤیا باشد


گوهر از جنت عقبا طلب ای دل ورنه

خزفست آنچه که در چنته دنیا باشد

شهریاراز رخ احباب نظر باز مگیر

که دگر قسمت دیدار نه پیدا باشد

بزرگداشت استاد شهریار و شعر و ادب پارسی


در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمریست در هوای تو می‌سوزم و خوشم


به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم

به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان

به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم


از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان

تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان

ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف

این زمان یوسف من نیز به من بازرسان

رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند

یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان

از غم غربتش آزرده خدایا مپسند

آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان


خلوتم چراغان کن ای چراغ روحانی

ای ز چشمه نوشت چشم و دل چراغانی

سرفرازی جاوید در کلاه درویشی است

تا فرو نیارد کس سر به تاج سلطانی

تا به کوی میخانه ایستاده‌ام دربان

همتم نمی‌گیرد شاه را به دربانی

تا کران این بازار نقد جان به کف رفتم

شادیش گران دیدم اندهش به ارزانی

بزرگداشت شهریار و شعر و ادب پارسی


آن کبوتر ز لب بام وفا شد سفری

ما هم از کارگه دیده نهان شد چو پری

باز در خواب سر زلف پری خواهم دید

بعد از این دست من و دامن دیوانه سری


ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی

چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

تو که آتشکده عشق و محبت بودی

چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را

که خود از رقت آن بی‌خود و بی‌هوش شدی

تو به صد نغمه زبان بودی و دل‌ها همه گوش

چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی

بزرگداشت شهریار و شعر و ادب پارسی

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی

گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی

شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین

که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد

وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی

وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان

که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی


شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی

سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی

هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید

که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحر کردی

صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را

که شاهی محشتم بودی و با درویش سر کردی


سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه

زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه

درس این زندگی از بهر ندانستن ماست

این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه

بزرگداشت شهریار و شعر و ادب پارسی


ای کعبه دری باز به روی دل ما کن

وی قبله دل و دیده ما قبله نما کن

از سینه ما سوختگان آینه ای ساز

وانگاه یکی جلوه در آئینه ما کن

جمع بندی

تبریک روز شعر و ادب فارسی بزرگداشت استاد شهریار به هنردوستان و شاعران و ادیبان ایران زمین گرامی داشت شعر و ادب و فرهنگ پارسی است. مردم ایران احساسات و تفکرات خود را با ذوق هنری درامیخته و در قالب شعر و اوزان موزون به جهان هدیه دادند. اشعار حافظ و خیام و مولانا و دیگر شاعران در تمام جهان بارها و بارها ترجمه شده است.

با ارسال اس ام اس تبریک روزهای مناسبتی می توانیم گامی کوچک اما موثر جهت پاسداشت این بزرگان و مفاخر ادبی برداریم.

مقالات مرتبط

اگر سوال یا نظری دارید با ما درمیان بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *