پیامک خاطرات به جا مانده

خاطرات چه خوب چه بد هیچ وقت از یاد نمی روند، چرا که در آن لحظه بزرگ ترین اتفاق زندگی هر کسی رقم خورده است اما گاهی برای بیان و ابراز این خاطرات زبان قاصر از هر جمله یا کلمه ای می شود. با استفاده از سامانه پیامکی شما می توانید پیامک گلایه از دوستان را به دوستانتان ارسال کنید.

اینقدر خیره میشدند به لحظه های شیرینمان

که اینک فقط خاطره های خوش عذابم میدهد

ولی من که به شوری چشم اعتقاد نداشتم.

خاطرات تو همانند دکتریست که

من بابت مریضی ام فقط به او سر میزنم

جالب اینجاست که من هر روز مریضم

و دکتر هم تسکین بلند مدت نمیفهمد.

بیست طبقه لاف بزرگی است

برای مردن کافی است

از ایوان یک خاطره پایین بپری.


با سامانه پیامکی پیامک های زیبا در سریع ترین زمان به اقوامتان ارسال کنید.


باید یاد می گرفتم

از هر چیزی عشق و خاطره نسازم

شاید منظور باران من و تو نبودیم.

مرا که میشناسی

وسواس دارم

وقتِ رفتن تمام خاطرات را تا میکنم

میگذارم کنج گنجه

بوی نفتالین که مشامشان را پر کند

تمام بیدها مجنون می شوند.

به صدایت که معتاد شدم رفتی

حالا هر روز خاطره تزریق می کنم.

اینجا کسی بر زمین افتاده

تو با خاطراتت از رویش رد شدی و رفتی.

زندگی یعنی یک نگاه ساده

تنها چند خاطره و تنها چند لحظه

زندگی یعنی همین نگاهی به یک عکس ساده.

من برایت خاطره ساختم

اما آخرش چه؟

تمام زندگی ام را باختم.

دختر کبریت فروش را یادت هست؟

او کبریت را پشت به پشت روشن میکرد

من اما سیگارم را

من و او هر دو دنبال خاطره هاییم

او از سردی هوا مرد اما من طولی نمی کشد

نگران نباش

همه وجودم سردی هوای توست.

***

پیامک خاطرات عاشقانه

هر کجا عشق‌ آید و ساکن‌ شود هرچه‌ نا ممکن‌ بود ممکن‌ شود در جهان‌ هر کار خوب‌ و ماندنی ا‌ست‌ ردپای‌ عشق‌ در او دیدنی ا‌ست. با استفاده از سامانه پیامکی پیامک عاشقانه ارسال کنید.

روی برگ های خاطرات نوشتم دلتنگم

پائیز شد و خاطرات رنگشون زرد شد

و از شاخه های دلتنگی روی سنگفرش آرزوها ریختن

تا زیر پای غرور و بی محبتی له بشن.

بوی ربنای تو و ماه دلتنگی های من

افطار می کنم خاطرات نبودنت را.

از اتاق خاطراتم بوی حلوا بلند شده است

آرام فاتحه ای بخوان

شاید خدا گذشته ام را بیامرزد.


سامانه پیامکی راهی آسان برای ارسال پیامک های شما به دوستانتان است.


هر روز که بیدار می شوم

وحشت زده قاب خاطرات ذهنم را مرور می کنم

هیچ بعید نیست تو از آنجا هم رفته باشی.

دارم برگ میکشم اما نه سیگار برگ

برگ برگ خاطرات سوخته ام

را که داخل سیگارم ریخته ام.

طب سوزنی عجیبی ست مرور خاطراتت

تمام سوزن ها یکجا در قلب آدم فرو می رود.

تو خیس بارانی اما

من مثل اتاق زیر شیروانی پُر از خاطره بارانم.

ما خاطره ها را می سازیم

و خاطره ها ما را ویران می کنند.

آخرین حرف تو چیست؟

قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها

یک طرف پنجره ها

در همه آوازها! حرف آخر زیباست

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست.

زندگی خواهم کرد

نه در انبوه تصاویر و تعابیر سیاه

زندگی خواهم کرد

پشت یک پنجره ی باز شده رو به عبور

در دل غربت یک دانه ی پنهان شده در بستر خاک

مثل یک ذره ی رقصنده به موسیقی نور

فارغ از ثانیه هایی که مرا می پویند

فارغ از خاطره هایی که مرا می جویند

یر امنیّتِ بی منت یک سنگ سپید

با صمیمانه ترین واژه ی ابراز امید

در تنِ تُردترین ریشه که لمسم کند از عمق زمین

نور خواهم نوشید

شور خواهم پاشید

خالی از وسوسه، افسوس، فریب

بی تعلق به زمان..بی تعلق به مکان

من در آغوش پر از مهر زمین

من در آرامش بی خدشه ی خاک

تهی ازبغض و پریشانی و درد

زندگی خواهم کرد.

مقالات مرتبط

اگر سوال یا نظری دارید با ما درمیان بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *